یک روز دلچسب

سلام.

خیلی وقت ندارم فقط اومدم مختصری راجع به امروزم بنویسم...

 

امروز روز دلچسبی بود. همه چی سر جاش بود .بعد یک ماه بد خوابی .بالاخره دیشب به موقع خوابم برد و صبح هم به موقع از خواب بلند شدم. واقعا انگاری سر و سامون گرفته بودم . ناهار هم جوجه کباب گذاشتم . غذایی که هم پارسای گلم عاشقشه وهم شوهری عزیزم خیلی دوسش داره . ساعت 2:30 هم خوابیدیم . یه خواب دلچسب عصر گاهی . بعد 3 ساعت از خواب بیدار شدیم و رفتیم پارک . پارسا جونمم تا اونجا با دوچرخه ش رکاب زد . قربونش برم قهرمانی شده بود به خیالش... البته نه ...اشتباه گفتم , قهرمان از نگاه 3 تاییمون . آخه واقعا مسیر کم نبود . خیلی بش خوش گذشت خدارو شکر . فردا هم میخایم بریم سفر . شاید مدتی نتونم بیام . اما در اولین فرصت ممکن 2باره سر میزنم و از خاطراتم در سفر مینویسم . جایی نرینا منتظرم باشید .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیدو چرخه خواب پارک سفر

تاريخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393 | 1:42 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.